اولش خوب بود دوستم داشت،#عاشقم بود،اگه قهر
میکردمــــــ میمرد
قراربودمال هم شیــــــم
تا.....
تازمانی که #توپیدات شد
هـــــــــــــــــه دوست اجتماعی
کم کم#ازم دورش کردی
دیگه حواسش بهـــــــــــم نبود
یه روزگفتم #میرمــــــ
گفتم کجا؟گفت ازپیش تو
هیچ نگفت
فهمیدم نبایدبمونم رفتم
گذشـــــــــــــــت
یه روز بادوست اجتماعیش یعنی تودیدمش
نه #سوختمــــ
نه #باختمـــــ
تو#آشغالی رو داری میخوری که من
تُــــــــــــــــف کردمـ
امابدون اونکه"#نفسش:رو ول کرد روزی
نفس مصنوعیشو هم ول میکنه
دلت روصابون نزن....آهایـــــ #لعــــــنتی....
تَنَت که بوی دیگری بگیرد....
تآ آخَرعُمــــــــــر بَر مَـــــــــــن حَرامـــــــــــی !!!....................
دختره از پسره پرسید:من خوشگلم؟ پسره گفت:نه..
دختره گفت: دوسم داری؟ پسره گفت:نچ..
دختره گفت:اگه بمیرم برام گریه میکنی؟ پسره گفت:اصلا..
دختره چشاش پرازاشک شدوهیچی نگفت.
پسره بغلش گردوگفت:توخوشگل نیستی زیباترینی.....تورودوست ندارم عاشقتم......اگه بمیری برات گریه نمیکنم منم میمیرم.
این یعنی عشقـــ ...
بَـعـضـــے از نـِگــــاهـــ هــا
صـــבاے قــَــشـَـنــگــــــے בارَنـــב ...
بـَعـضــــــے هــا را هـَــر چـِـقـــבر هَــمـــ کــِــهــ بــِخــواهـــــے
تــَمــامـــ نـِـمــــے شــونـב...
سکـــــوتــِشــا טּ خــالـــــے مــــے کنــــــב בل آבمــــ را ...
و عـَـطـــر بــوســــه هــایــِشــــاטּ
مـَـســتـــ مــــے کــنـــَـב آבمـــ را ...
/ایــטּ بـَعــضـــــــے هــا/ یـَعــنــــــے تـــ♥ـــو
قـــهـــرها بـــهـــانــــه اســــت !!! کسی که دوستت دارد ...
برای ماندن در بین هزاران نقطه ی سیاه شب حتی اگر یک نقطه ی سپید بیابد
دلیلش می کند برای ماندن !!! و کسی که می خواهد برود ...
در سپیدی روز حتی اگر نقطه ای سیاه را هم نیابد
با انگشتش به گوشه ای اشاره می کند که انگار نقطه ای سیاه یافته !!!
کسی که رفتنی است بــــگــــذار بـــرود !
♥●•٠·˙ حــ ـــرف دل♥●•٠·˙
سلام مــاه مــن !
دیشب دلتنگ شدم و رفتم سراغ آسمان اما هر چه گشتم
اثری از ماه نبود که نبود …!
گفتم بیایم سراغ ِ خودت ..
احوال مهتابیت چطور است ؟!
چه خبــر از تمام خوبی هایت و تمام بدی های مــن ؟!
چه خبــر از تمام صبــرهایت در برابر تمام ناملایمت های مــن ؟!
چه خبر از تمام آن ستاره هایی که بی من شمردی و من بی تو ؟!
چقدر نیامده انتظار خبــر دارم ؟!
چه کنم دلم بــرای تمــام مهــربانی هایت لک زده است !
راستی ، باز هم آســمان دلت ابری است یا ….؟!
می دانم ، تحملم مشکل است …. اما خُب چه کنم؟!
یک وقت خســته نشوی و بــروی مــاه دیگری شود ….
هیچ کس به اندازه مــن نمی تواند آســـمانت باشد !
تو فقط ماه من بمون و باش !
ماه من !
مراقب خاطراتمان ، روزهای با هم بودنمان .. /
خلاصه کنم
بهونه موندنم مراقب خودمون باش !
دختري 16 ساله ، نوزادي 1 ساله به بغل داشت… ((مردم)) زيرلب بهش ميگفتن فاحشه!
بعضی هم به چشم یک کالا یا یک موجود که برای ارضا کردن ساخته شده است از روی شهوت اورا خطاب کردند.
، اما هيچ کس نميدونست که به اين دختر در 14 سالگي تجاوز شده بود!!!
پسرکی 18 ساله رو ((مردم)) “تنبل چاقالو” صداش ميکردن
، اما هيچ کس نميدونست پسر بخاطر بيماريشه که اضافه وزن داره!!!!
((مردم)) زني رو “سنگدل” خطاب ميکردن ، چون هيچ وقت روزا خونه نبود تا با بچه هاش بازي کنه و به کارهاشون برسه ،
اما هيچ کس نميدونست زن بيوه ست ، و براي پر کردن شکم بچه هاش بايد سخت کار کنه!
مردي 60 ساله رو ((مردم)) “بي ريخت” صدا ميکردن ،
اما هيچ کس نميدونست که مرد زيبايي صورتش را در راه حفظ وطنش فدا کرده!!!
و هرروز مردم من و تو رو به غلط قضاوت ميکنن!
مارا اشتباه میبینند.
و این مردم به خودشان هم رحم نمیکنند مردم ما خوب بودن,روزگاری...
شــرمنـבه اҐ ڪــوروشـ بــزرگـ
شـرمنـבه اҐ پـבر ڪـہ پـاسـارگـاב زیـر آبــ رفتــ .
شـرمنـבه اҐ پـבر ڪـہ בریاـے خـزر را تقسیـҐ ڪرבنـב ،چیــزے بــہ مـآ نـرسیـב ... مـآ בر صفــ بـوבیـҐ ...
شـرمنـבه اҐ پـבر ڪـہ בختـرآלּ وطـלּ روے تختـ شیـوخ عربــ غـرقــ بــہ ... شـבنـב ...!!
شـرمنـבه اҐ پـבر تـو بـآ בشمنـآنتــ بـآ احتــراҐ رفتـار ڪرבے و مـآبــہ قومیتــ هـآیمـاלּ توهیـלּ میڪنیـҐ
شـرمنـבه اҐ ڪـہ בریاچـہ ے ارومیــہ خشڪـ میشــوב و مـآ هــر روز بـے خیـآلتـر ...
شـرمنـבه اҐ پـבر ڪـہ ωــالانــہ میلیـآرבهـآ تومـלּ بــہ جـآے ωــازنـבگے خـرج هفتــ בور چـرخیـבלּ ... میشـوב ...
میـבانـҐ از مـآ رآضـے نیستـے ...
بـآ ایـלּ همــہ ببخشیـב ...
پچ ِ پچ ِ باران را می شنوی ؟
عاشقانه هایش را برای تو فرستاده ست !
گاه در کوچه می رقصد و پای کوبی می کند !
گاه شیشه ی ِ پنجره ی ِ اتاقت را می نوازد .. .
و برای قدم زدن ، می خواندت
برخیز و خویش را از غمی که تا مرگ ِ احساس می بردت ، رها ساز
خیس شو در بارانی که روحت را طراوات می دهد
باران ، همه بهانه است
موهبتی ست از سوی ِ خدا
گاه، خدا نیز بهانه می کند
و مست می شود
برای بارش ِ بوسه هایش
و تا آغوش بکشد تو را
از همه ی ِ آن لرزه گناهانی که سبب ِ اندوهت می شوند
آری، سروده ام را بگذار به حساب ِ تب و هذیان
اما باور دار که آغوش ِ او بسیار بزرگ است . . .
خبرنامه وب سایت:
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 1552
بازدید هفته : 2911
بازدید ماه : 11670
بازدید کل : 312975
تعداد مطالب : 828
تعداد نظرات : 13
تعداد آنلاین : 1
<-PollItems->
|
||